شعر امام زمان
30 خرداد 1395 توسط يحيي زاده
تا که باشد جگری پای تو فریادی هست
ما خرابیم ولی مجلسِ آبادی هست
سردیِ دوریِ تو گرم شود می آیی
به زمستان بنویسید که مُردادی هست
گیرم از یادِ همه رفته ای اما سوگند
سالها پیشِ تو از گریه یِ ما یادی هست
کربلا هایِ مرا داد امامِ هشتم
کربلا هست اگر پنجره فولادی هست
سینه ات سوخته و سینه یِ ما هست کبود
می شود مثل تو هر کَس که در این وادی هست
گوشه یِ چشم شما زخم شد و می گِریی
تا بدانیم همه حضرتِ سجادی هست
مادرت در وسطِ روضه تان خورد زمین
تا که گفتند در این قافله نوزادی هست
نام زینب به لبت می رسد و می میرم
حرف ناموس شما هست اگر دادی هست
ای عزیز خدا،امام زمان
صاحب روضه ها،امام زمان
آقا جان به خاطر دل زینب ظهور کن